سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیعیان اسرائیل و فلسطین

نظر

حرص و آز برای همه بد است و جزو اخلاق رذیله. و فرقی نمی کند حرص فردی باشد یا اجتماعی. و درواقع همه گیر شدن حرص و آز و طمع، زشتی آن را از بین نمی برد. تقسیم کردن حرص قدرت و ثروت و مال اندوزی و غیبت! نیز مانع بی خطر شدن آنها نمی شود. در امپراتوری خدایی، هیچ فقیر وبینوایی و بیکاری وجود ندارد. اشتغال، کامل، بازار اشباع، و مردم پر خور و پرکار! این حرص و طمع هست که به شکل فقر در ان ظاهر شده است. تولید انبوه برای افزایش ضایعات است. و چند شغله بودن، برای پایمال کردن حق اشتغال دیگران. انسانی که جانشین خدا بر روی زمین است آیا فقیر است؟ همه انسانها جانشین خدا برروی زمین هستند، (انی جاعل فی الارض خلیفه) و همه موجودات و هستی و ثروت دنیا برای این امپراتور خلق شده است.( سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا). یعنی دست خالی امپراتور نشده اند. فقط باید کمی فکر کنند.دریا و اقیانوس ها 7برابر جمعیت فعلی را غذا می دهند. معادن و ذخائر زیر زمین و داخل کوهها(مَنْ فِى الْبِحارِ عَجائِبُهُ، یا مَنْ فِى الْجِبالِ خَزاَّئِنُهُ،). منبع بزرگ ذخیره آب شیرین در اسمانها(ابر و باد و مه و خورشید و فلک) درختان میوه، سنبله های گندم، که صدها برابر جمعیت انسان است. لذا همه کسانی که اظهار فقر می کنند بر سه قسم هستند: اولین گروه دروغگویان هستند.که به اینها تکدی گران می گویند. همه شهرداریها با چنین تکدی گران بی آبرو و پرطمع و دروغگو روبرو هستند: آمارها نشان می دهد که در امد کودکان کار و زباله گرد به مراتب بیشتر از حقوق و در امد یک مدیرکل است. فقط کافی است سرقفلی انها را بپرسید. یعنی برای اینکه در سر چهار راه بایستند، مبلغ کلانی می دهند. و یا از درآمد خود کسر می کنند. در ایران مردم دلشان می سوزد و یک سکه یا اسکناس به آنها می دهند. و صد فحش هم به شهرداری و دولت که چرا حق اینها را می خورد. یا آنها را جمع اوری می کند. اما در افغانستان و پاکستان، بعنوان بزرگترین منبع ارز آوری و صنعت گدا پروری نام می برند. زیرا اغب این تکدی گران، افغانی یا پاکستانی هستند. طالبان علاوه بر اخذ حق السهم از این افراد برای جاسوسی نیز استفاده می کند تا بتواند ایران و کشورهای همسایه را هم به تابع امیرالمومنین یکتای خود کند. یعنی هر زباله گردی یک مامور خفیه هم هست. و وقتی با انها صحبت کنید می فهمید که اغلب تحصیلکرده و با هوش هستند. و رفتار محله را زیر نظر دارند. دومین گروه کسانی هستند که داستان دارند، یعنی ثروتمنمد بودند، در امد زیادی داشتند ولی تخت گاز می رفتند. و جون در آمدهای زیاد روزی خودشان نبود، گرگ اجل (فرزندان، همسرانف شرکاء)حق انها را می خورند و یک آب هم رویش! و با یک تیپ ها هم بیرون! اغلب کارتن خواب ها و معتادها چنین هستند. کافی است کمی با انها دمخور شوید، خواهید دید که کمتر از مدیرکل نبودند، ولی طاقت حساب پس دادن نداشتند، و فرار کردند. اینها را متجاهر یا نوستالژیک می گویند. فقراییکه علنا مصرف و یا گدایی و زباله گردی می کنند، تا یکی از انها بپرسد. تا شاید کمک کند تا دوباره به شکوه گذشته برگردند. اما گروه سوم کسانی هستند که فقر را دوست دارند و یا اینکه خداوند آنها را امتحان می کند(لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ) و اینها خود می دانند که باید صبر کنند. (بشرالصابرین) لذا اغلب بی ادعا هستند، و فقر خود را اظهار نمی کنند. و از کسی هم سوال یا درخواستی ندارند. حرص اجتماعی، در اینجا جای قاتل و شهید را عوض می کند: فقرای مخفی را به تنبلی و کم کاری متهم، و فقرای متجاهر را آبرومند توصیف می کند. مثلا وقتی که سردار رحیم صفوی در مورد امپراتوری دریایی ایران صحبت کردم، گفت اینها فایده ندارد! مردم فقیر هستند. به دردشان نمی خورد.بنده گفتم آنهاییکه تو فقیر می دانی از من وشما وضعشان بهتر است، ایشان مثل همه مردم نوستالژیک، ضمن تایید، گفتند: ولی هستند کسانیکه به نان شب هم محتاجند! و این مکانیزم جایگزینی شهید و قاتل در مسائل اقتصادی امپراتوری است.