با دو سوال ساده شیعه شوید: و به کسی هم نگویید! اول اینکه آیا شما خودتان را بوجود آورده اید؟ یا کس دیگری؟ دوم اینکه آیا او رهایتان کرده؟ می بینید که خدا شما را خلق کرده و هوای شما را دارد. زیرا ما و پدران و همه موجودات، اصلا نمی دانیم برای چه و چگونه بوجود آمده ایم. داستانها و قصه ها و مسئله تصادف و تکامل، بافته ذهن خودمان است. همه سوالهای ما وقتی جواب قانع کننده پیدا می کند که: معتقد به خدا باشیم و همراهی او. معتقد به خدا بودن را همه دارند. حالا ممکن است: آن را در بت یا خاخام، پدر و مادر خود یا قدرت های پوشالی ببینند. اما منطقی ترین فکر: این است که او را برتر از همه بدانیم! که همان معنی( الله اکبر و لا اله الا الله) است. پیامبر اسلام هم در آغاز فرمود: (قولو لا اله الا الله تفلحوا) بگویید خدا یکی است و :غیر او خدا نیست: تا رستگار شوید: بعد دانشمندان علم کلام و فلسفه، اسم این کار را گذاشتند توحید. و یکی از اصول دین شد. حالا آنهاییکه خدا را قبول دارند، دو دسته اند: عده ای می گویند خدا ما را خلق کرده، و رها کرده است: مانند یهود. که می گویند: دست خدا بسته است. و کاری نمی تواند بکند.(یدالله مغلوله) ولی منطقی ان این است که: خدا انسان را رها نمی کند. زیرا بهترین مخلوق خدا است. و او را دوست دارد. لذا چیزی را که دوست دارد، رها نمی کند تا در دل حوادث از بین برود. حد اقل به حوادث می گوید: با او همراه باشد. لذا همراهی خدا با انسان قطعی است. فقط فرق انسان با موجودات دیگر این است که میتواند: ایده پرداز باشد! نطق و عقل و اراده و وجدان دارد. لذا اینکه خدا با انسان هست (هومعکم اینما کنتم) با دو حالت: مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است. برخی ها را مستقیم مرتبط بوده، با انها صحبت میکرده(کلیم الله)، یا وحی به آنها نازل می شده است. و لی بقیه را از طرق همین ها، تفویض اختیار کرده است. که علمای کلام، آن را هدایت از طریق نبوت و امامت بیان کرده اند. یک خط مستقیم از ابتدای تاریخ تا انتها وجود دارد: بنام خط هدایت: از حضرت آدم تا خاتم، نام انها نبوت است. زیرا به انها وحی می شده. از خاتم تا قائم هم امامت است. هدایت اگر نتیجه دهد، انسانها خوشبخت تر می شوند. و براساس(دعا) خواسته خود زندگی آینده را می سازند. وارد بهشت شده و ابدی: در سعادت و خوشبختی باقی می مانند. ولی وقتی انسان ها خود رای شدند، و هدایت الهی را نپذیرفتند، به جهنم افتاده و: به مهره سوخته برای هیزم جهنم تبدیل می شوند. این عمل را متکلمین عدل و معاد، نامگذاری نمودند. لذا شیعه 5اصل دارد: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. آنها ییکه عدل و امات را قبول نمی کنند، در واقع تن به ظلم و ضلالت می دهند. به همین دلیل است که: مثلا همه اعراب از اسرائیل حمایت می کنند. چون برای اصول حکومت داری، عدل و امامت را قایل نیستند. هرکس با زور هم بر انها حاکم شد، او را حاکم شرعی می دانند. و دستورات او را ،خلاف شرع هم شد، اجرا می کنند. اما ولی فقیه در شیعه، باید هم عادل باشد و هم نوشته یا تاییدیه ای از: امام زمان داشته(نایب) و عالمترین افراد هم باشد: تا مردم را به اشتباه هدایت نکند. پس شما شیعه هستید. یعنی همه جهان شیعه هستند. و خودتان هم نمی دانید! البته لازم نیست که اعلام کنید. در دل خودتان شیعه باشید. و دستورات الهی را اجرا کنید: دستورات الهی هم 10چیز است: که متکلمین ان را فروع دین نامیده اند: و باید از ولی فقیه تقلید کنند: نماز خواندن، روزه گرفتن(خودسازی)،حج رفتن(گردشگری). زکات و خمس دادن(اقتصادی). امر به معروف و نهی از منکر کردن(تولی و تبری)، دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا. آیا چیز غیر لازمی در ان می بینید؟ خدا که شما را خلق کرده، و پیامبر برای هدایت فرستاده، فرموده که اگر نماز بخوانید و روزه بگیرید، مقام بالاتر و سعادت وخوشبختی بیشتری، به شما خواهم داد. آیا شما مخالف سعادتمندی از سوی خدا هستید؟ یا همه اینها را تکذیب می کنید؟ ایا با تکذیب کاری درست می شود؟ زیرا تکذیب از منشا خود شیفتگی است. شما که خودتان را تولید نکردید، چطور می خواهید توسعه بدهید؟