تئاتر ملی، نیازمند یک تئوری ملی مبتنی، بر امپراتوری عظمی هست. زیرا تئاتر ایران، نه تنها ملی نیست بلکه گذشته نگر و خارج گرا هست. یعنی غالبا به تئاتر های: قرن نوزدهم می پردازد. حتی اگر ظاهر مذهبی هم داشته باشد. وقتی تئاتر ملی شد، خودگردان هم میشود زیرا مردم حاضر نیستند: شعار مرگ بر انگلیس و فرانسه بدهند، بعد پول بدهند تئاتر: آنچه گذشت اروپا را ببینند. لذا می بینیم برخلاف اینها، اوژن یونسکو، خودش شیعه بوده و نام اصلی اش: حسین یونسی و کتابش راجع به شمر ذی الجوشن است. اما در جو سنگین ضد شیعه اروپا، مجبور شده با تغییراتی، انرا از نظر مخفی کند. این کار را گوته شاعر آلمانی هم انجام داده. او درواقع شارح شعرهای حافظ بود. و بر اثر شعر های حافظ به :مظلومیت شیعه پی می برد(سرها بریده بینی، بی ظلم و بی جنایت) ولذا آخر عمری، حتی دستخط خود را هم به دست خط: امامان شیعه تغییر داد. و نوشته ها و دست نوشته هایی: از او باقی است که یاعلی را تمرین می کرده. لذا می بینیم برخلاف غرب زده های ایرانی! که دست گدایی به غرب دارند. آنها خودشان گدای: در خانه ائمه شیعه هستند. محمدعلی کلی نماد شیعه در امریکا بود. بجای کاسیوس، نام خود را محمد علی گذاشت. و در نماز جمعه تهران هم شرکت کرد. هم اکنون آفریقای جنوبی، در دادگاه لاهه، برعلیه اسرائیل شکایت کرده! در حالیکه در این نیم قرن عمر انقلاب، هیچ حقوقدانی در ایران، اصلا به ذهن ش هم خطور نمی کند! که برعلیه امریکا و اسرائیل شکایت کنند. لذا برای ملی شدن تئاتر، در درجه اول باید تئوری داشت. مثلا اگر ما بپذیریم که: ایران ابر قدرت بوده، هست و خواهد بود، از درون این، حداقل سه هزار سال تاریخ بیرون می اید: هر سال اگر سه تا داستان مهم داشته باشد، ده هزار نمایشنامه از ان می توان نوشت. موضع گیری های فعلی نیز خود: مثنوی هفتاد من می شود: مانند جنک اکراین: که دو ابر قدرت به جان هم افتادند، ولی یک پهباد ارزان ایرانی، موازنه قدرت را به هم زد. یا در طوفان الاقصی که: شبیخون به همایش هوش مصنوعی، و دستگیری 250دانشمند مست، به همراه کامپیوتر ها، و انتقال آن به ایران. این تئوری همچنان به ما کمک می کند: تا در گذشته نمانیم! بلکه گذشته چراغ راه آینده باشد. و هزاران سناریوی تخیلی و واقعی، از ان بیرون می اید: مثلا پیاده روی به سوی قدس! و اینکه می گوییم: القدس لنا، یک شعار نیست بلکه واقعا قدس و همه :سرزمین ها مال ایران است: در جنگهای صلیبی که آنها قدس را اشغال کرده بودند، یک ایرانی به نام صلاح الدین ایوبی، قدس را آزاد می کند. الان هم فقط ایرانی میتواند قبله اول و دوم را آزاد کند. تا این اواخر که تابع عثمانی بودند، ولی رسم الخط فارسی داشتند. و آثار باستانی دوره ساسانیان در آنجا فراوان است. سازمان ملل، این بزرگترین سازمان تجزیه طلب، از ایران و عثمانی، 210کشور بیرون کشیدند . و هنوز هم به دنبال آن هستند، با تبلیغ موسیقی نواحی، لباس محلی و..هشت کشور دیگر از ایران بیرون آورند. طبیعتا وقتی اینهمه :سناریو داشته باشیم، نیازی به سناریو های غربی نداریم. لزومی ندارد نمایشنامه های بی تماشاچی را تکرار کنیم. و بودجه دولت را در چاه بریزیم. با این سناریو و نماشنامه های فراوان و زیبا، مااز گذشته به اینده پرتاب می شویم. و امید آفرینی فقط در حد شعار نخواهد بود. دانشجوی تئاتر هم دچار سر درگمی نمی شود: او از جامعه و محیط اسلامی و تربیت های مسجد و بسیج، یکدفعه در دنیایی پرتاب می شود که: برایش ناشناخته است: هملت را نمی فهمد، کرگدن را نمی فهمئد، چخوف و برشت و دیگران را نمی شناسد. اما نام آرش، اریو برزن، سورنا، امیرکبیر سلیمانی و.. برایش حس نوستالژیک دارد. به آنها افتخار می کند. و لذا هزینه هم می پردازد. دولت هم بودجه می گذارد. چرا که تئاتر بدون تئوری، به اپوزیسیون بیشتر شبیه است. در همین نشست خبری دیدیم که: خبرنگار سازندگی با هنجار شکنی، هر انچه دلش خواست گفت: ولی خبرنگار ماهین نیوز به شدت: مورد حمله قرار گرفت و سخنان او تقطیع شد. حتی در نشست خبری وزیر ارشاد هم، سازندگی که نمایندگی کارگزاران داشت، عزیر تر بود!