همایش های بزرگ الهی و: سمینار ها و گفتگوها و تریبون آزاد انفرادی و جمعی، دائما در حال برگزاری است. و ما در ان شرکت می کنیم و: خود را به نفهمی می زنیم. در اولین فراخوان، در عالم ذر، خداوند از ما خواست که شهادت بدهیم: او تنها پروردگار ماست. و ما کسی جز او را نخواهیم پرستید: (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) از همه ماها سوال کرد: آیا پروردگار شما نیستیم؟ ما در عالم خلسه، شیرینی و جذبه الهی گفتیم بله! ولی وقتی به دنیا رسیدیم و: چشممان به قدرت و ثروت افتاد، فراموش کردیم (وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ) لذا خدا هم ما را انسان نامید! و بجای آدم خطاب کرد: (ایهالانسان!) ای فراموشکار! بعد که خطاب خدا را شنیدیم، به مقام بشریت! رسیدیم. و نام حضرت آدم شد ابوالبشر! کسی که بشارت خدا را شنید. اما چه کرد؟ (لم نجد له عزما!)حرفها را شنید ولی پشت گوش انداخت(کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ ) اما نه، باز کسانی بودند که ظهور را باور کردند. و درانتظار ظهور ماندند. همه این فراز و نشیب ها برای نتیجه فراخوان دوم بود: که شیطان بر آدم سجده نکرد. و خداوند فرمود از او تبعیت نکنید، که او دشمن شماست. و آدمی در کل زندگی اش با شیطان در افتاد. اما همگی تسلیم شیطان شدند. و خدا تنها ماند. وحده وحده! پس به کمک آدمیزاد آمد(انجز وعده و نصر عبده) نبوت را خلق کرد: امامت و ولایت. و برانسان منت گذاشت و او را هدایت کرد. همه اینها بصورت گفتگوی کنفرانسی! و با حضور همه انسان های طول تاریخ است. خداوند همیشه بندگانش را باهم، خطاب کرده! چون عادل است. نمی خواهد کسی ندانسته: به خطا بیافتد. مثلا در آیات مربوط به یهودیان، همیشه یهودیان امروزی را خطاب قرار می دهد: و می فرماید پس چرا انبیا را کشتید؟ معلوم می شود در کشتن انبیا، همه یهودیان شریک هستند. یا بعبارتی امروز هم، یهودیان مشغول کشتن انبیا هستند.(فلم تقتلون الانبیا) در همه جا خداوند خطابه اش به تمام انسانهای: متولد شده و نشده و مرده و زنده است! من و شما را هم در جرم حضرت آدم و: ثواب او شریک می داند. چرا که امر به معروف نکردیم. و نهی از منکر را هم فراموش کردیم. می فرماید (کونوا انصار الله!) همه شما یار خدا باشید. نفرمایید که ما در زمان موسی نبودیم! در زمان ابراهیم نبودیم. بودید! خداوند می فرماید: فرعون فرزندان پسر شما را می کشت! دختران شما را برای بردگی و فاحشگی می برد.(یذبحون أبناءکم ویستحیون نساءکمم) نگویید آنها زن و بچه های قبطی بودند! نفرمایید آنها بچه های غزه هستند، به ما چه مربوط! مسئولیت شما مسئولیت فردی نیست، که گلیم خود را از آب بیرون بکشید. لذا وقتی انسان به درجه ای رسید، قهمید که در غوغای عالم شریک است. در خونریزی غزه شریک است! در حج بیت الله الحرام شریک است. خواهد دید که مانند خدا، همه جا حاضر و ناظر است. و واقعا خلیفه خدا هست. و لذا بر شیطان پیروز شده، او را بر زمین می زند. آنگاه خدا او را در آغوش می گیرد. زیرا شهادت داده که: شیطان ولی او نیست. و تنها خدا ست: که همه چیز برای اوست. ما درواقع مانند دو کشتی گیر، جلوی دوربین فیلمبرداری که تمامی ابنا بشر، از گذشته تا اینده آن ا تماشا می کنند، با شیطان در گیر هستیم. و البته او غالبا پیروز است! و ما را بر زمین می زند، و ما او را سرپرست خوا انتخاب می کنیم! و شهادت می دهیم که او بهتر از خداوند است!(إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ) اما گاهی هم او را بر زمین می کوبیم! و شهادت می دهیم که تنها خدا است که رب العالمین است. این لحظه شهادت انسان است. که خدا او را به آغوش خود می خواند(من عشقنی فقتله) و از دنیا جدا می کند و: به دایره جذبه خود وارد می کند. پس، شهادت مدالی که بر گردن شهیدان انداخته می شود: حضرت علی ع در توصیف مرگ هم چنین می گوید که مرگ در راه خدا مانند گردنبندی زیبا(مثل مدال های امروزی) است. هرکشتی گیر یا قهرمان مدال آوری می داند: با دریافت مدال وارد دنیای جدیدی می شود. و دنیای قبلی را وداع گفته و: هرگز آرزوی برگشت را به دل راه نمی دهد.