سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیعیان اسرائیل و فلسطین

رفت و برگشت تمدن ها، گرچه سالها طول کشید، ولی بالاخره تمام شد! قدرت از ایوان مدائن به ایوان نجف منتقل شد: امروز جهان با امپراتوری آل علی، به مرکزیت ایوان نجف، روبرو هست. از زمان جمشید جم و یا حضرت آدم ع، اگر 15هزار سال بگذرد، انسانها متحد بودند. چون همه از یک پدر و مادر،  و باهم فرقی نداشتند. حرص و طمع باعث شد تا: سرزمین پدری را ترک کنند، که شاید امکانات بهتری پیدا کنند! و زندگی مرفه تر، و خوشبختی بیشتری داشته باشند: این بود که از مرکز زمین! یعنی مکه دوری گرفتند: و به سرزمین های سرسبز تر، و پر آب تر رفتند. و از آب، آبادان ها ساختند! لذا آبادان، اول شهری است که فرزندان قهر کرده آدم، در کنار رود بهمن شیر آن را ساختند. و گفتند: (لیس لورا آبادان دیاری!) منتهی جمعیت زیادتر شد، به بابل رفتند و در درازای بین انهرین، تمدن ها بوجود آوردند. در خود بابل، چنان تکنولوژی و معماری پیشرفته بود که: شهر معلق ساختند! اما حرص و آز و طمع، نگذاشت از گلوی انها پایین برود: زیرا نوکیسه ها، آمدند و آنها را تصاحب کردند. و جنگ ها شروع شد. حضرت نوح آمد تا به این حرص وطمع پایان دهد. اما کسی به حرف او گوش نمی کرد. همه مشغول ظلم و ستم و استثمار و استعمار بودند. لذا با تکنولوژی پیشرفته تری، کشتی بزرگی ساخت آنهم در: بیابانی بدون آب. همه گفتند نوح چه می کند؟ و او تریبون به دست، انها را از عذاب سراسری خبر می داد. تا اینکه روز موعود رسید، و نوح دعا کرد: خدایا از کافران احدی را زنده نگذار. خدا هم اجابت کرد: آسمانها باریدن گرفت، و چشمه ها جوشیدن آغاز کرد. آبها چنان زیاد شدند که: کشتی از جای خود حرکت کرد. و نوح دوباره زبان به تبلیغ گشود: بیایید در کشتی تا غرق نشوید. آنهاییکه نوح باور بودند، همراه جفت هایی از جیوانات و گیاهان، به کشتی سوار شدند. اما بقیه تمسخر کردند. حتی پسر نوح گفت: من میروم بالای بلندی، تا غرق نشوم! غافل از انکه اب بقدری بالا می آید: تا همه شهر ها و: همه نسل ها را غرق کند. تنها کشتی نوح است که در میان طوفان، با آرامش کامل حرکت می کند. وقتی کار از کار گذشت، و همه غرق شدند و شهرها زیر گل و لای رفت، طوفان آرام گرفت. و کشتی برکوه جودی بار خود را بر زمین گذاشت.  72تن از ان پیاده شدند. و زندگی جدیدی را در کنار ارس اغاز کردند.(شاید هم کوه آرارات). چیزی نگذشت که همه چیز فراموش شد! و به خیال و افسانه پیوست. لذا مهاجرت ها آغاز شد: حرص و طمع سر باز کرد: عده ای بنام مادها به همدان رفتند، گروهی بنام پارتها به شیراز. سکاها به سیستان و هند و اروپایی هم به اروپا و هند رفتند. ابتدا بسیار فعال بودند! سعی کردند بهشت روی زمین را دوباره بسازند. ولی دیدند که هرچه فعالیت می کنند، به خوشبختی سرزمین مادری نیستند. لذا برگشت خوردند! ولی سرزمین مادری هم پر شده بود، و جایی برای انها نداشت. پس جنگ ها آغاز شد: رومیان رفته به باختر! عزم بازگشت نمودند. اما ایران این سرزمین مادری،  آنها را پس زد. لذا سرخورده شده به دامن قرون وسطایی پریدند. اما ایران با سلسله های پشت سرهم، امپراتوری کرد. تا آخرین آنها که ساسانیان بودند. در زمان ساسانیان ایوان مداین ساخته شد: با کتگره های بلند. ولی با تولد پیامبر، آنها در هم ریخت و پادشاه قدرتمند را متحیر ساخت. زیرا زمینه آماده شده بود. لذا طولی نکشید که حضرت علی ع، دو دختر یزدگرد سوم را برای دو پسر خود خواست. تا حکومت علویان را پایه گذاری، و ساسانیان را به علویان منتقل نمود. ولی حرص و طمع، بر خاندان او حمله برد: امویان و عباسیان تشکیل شدند، تا این فره ایزدی و این جام جم را بربایند. مغولها حمله کردند، عباسیان را از بین بردند. و خود را صاحب کتاب و شیعه، و نایب علویان نشان دادند. صفویان، افشاریان، قاجار و پهلوی آمدند تا این فره ایزدی را بنام خود کنند. اما همگی رفتند. و آل علی و یا سادات، و فرزندان حضرت علی، ماندگار شدند. آمریکا و شوروی و.. همه رفتند. ایوان مدائن خرابه شد،و ایوان مدائن باقی ماند