همه کسانی که دم از تفرقه می زنند، دچار توهم هستند و با واقعیت نسبتی ندارند. مردم دنیا از یک پدر و مادر هستند، و هیچ تفاوتی با هم ندارند. و همه چیز را هم می دانند، و این شیطاطین هستند که: رفتارها را به تفرقه تعبیر می کنند: مثلا بین شیعه و سنی چه تفرقه ای وجود دارد؟ یک گروه از شیاطین می گویند: سنی ها اهل بیت را دوست ندارند، گروه دیگری از شیاطین می گویند: قران شیعه ها فرق می کند! و هر دو کذب است: و از منطق شیطانی برمی خیزد: زیرا فلسفه ذات خداوند است: علم ذات خداوند است. و آن را به بشریت داده است.(علم ادم اسماء کلها) اکنون خداوند8میلیارد جانشین در زمین دارد. تک انسانها همه چیز را می دانند و تک تک انسانها هم، خلیفه خدا بر روی زمین هستند(انی جاعل فی الارض خلیفه). لذا در این قضیه هیچ تفرقه ای وجود ندارد. یعنی اصالت با وحدت است. اما عارضه یا عرض، تفرقه هست و حادث می شود. و شیاطین آن را می آفرینند. امروز سالروز ولادت دختر پیامبر است. آیا دختر پیامبر به وحدت دعوت نمی کرد؟ اما شیاطین می گویند: دختر پیامبر به مرگ طبیعی، در سن 18سالگی از دنیا رفت. و فرزند شش ماه اش، بطور اتفاقی سقط شد.(با کشتن محسن، یک سوم (شرفا)سادات جهان را کشتند) علت عصیان شیطان هم، خدا دوستی و وحدت هست! اما آنطور که خودش می خواهد. ابلیس شصت هزار سال عبادت کرد. ولی وقتی دید خداوند کس دیگری را، از او برتر افریده، حسادت کرد. تصورش این بود که از خدا دورتر می شود. و توجه او کمتر می گردد. لذا خود شیرینی کرد! گفت من از ادم بهترم.( بگو برمن سجده کنند!) تفرقه افکنان هم شوق به وحدت دارند. اما از شدت شوق، از انطرف می افتند. لذا همه طرفدارن عمر هم، حضرت علی را دوست داشتند :الان هم دوست دارند. و می گویند:( علی ع کرم الله وجهه!)علی ع تنها کسی بود که بر بت ها سجده نکرد. حتی خود عمر بارها گفت: (لو لا علی، لهلک العمر). اما حب ریاست و خود برتر بینی، بر او غلبه داشت. حتی یهود منتظر حضرت محمد و علی بودند. بسیاری از مسیحیان و یهودیان، از فلسطین و جاهای دیگر به مکه و مدینه آمدند. زیرا می دانستند که پیامبر در مکه ظهور خواهد کرد: قلعه خیبر که هفت قلعه بود، همه پر از مشتاقان پیامبر بودند. راهب مسیحی(بحیرا) در نوجوانی، مهر نبوت را دید. اما هیچکدام خوشحال نشدند. چرا که خود را عابد تر و زاهد تر: و برای نبوت لایق تر می دانستند. یهود علنا اعلام موضع کرد: و گفت چرا پیامبر از بین ما انتخاب نشد؟ حتی کفار قریش حرفشان این بود: چرا پیامبر از میان اشراف قریش انتخاب نشد؟ چرا باید یک بچه یتیم، بر انها پیامبری کند؟ ملاحظه می شود: تفرقه فقط یک توهم است: یک خود شیفتگی. تفرقه یک عشق است. یک فهم نا عادلانه از وحدت. تفرقه براساس عشق شدید است. زیرا نمی خواهد: در عشق خداوند با کسی شریک شود. لذا باید گفت شیعه ترین افراد دنیا، سنی ها هستند! و سنی ترین افراد دنیا شیعه ها هستند. چون در نهایت شیعه و سنی، به وحدت مفهومی می رسد: سنی ها می گویند ما به سنت پیامبر عمل می کنیم. و شیعه ها هم می گویند ما پیرو پیامبریم (که علی ع را جانشین خود قرار داد). این یک مفهوم متعالی و مشترک است، و یک معنی دارد. کفار هم همینطورند. 8میلیارد مردم جهان، اگر یک میلیارد مسلمان را کم کنیم، مشرک و کافر محسوب می شوند. ولی ایا خودشان هم قبول می کنند: که مشرک یا کافر هستند؟ لذا می بینیم تفرقه یک توهم است. خود گویی و خود خندی! به به چه هنرمندی! مسلمانان بقیه را کافر می دانند! یا شیعیان و سنی ها! هرکسی از ظن خود شد یار من! کس نپرسید از احوال من!(مولوی) مولوی در این مورد داستان: لمس بدن فیل در تاریکی را می اورد. یا داستان انگور را! عرب می گفت: عنب می خواهم! ترک می گفت: اوزوم می خواهم، فارس هم داد می زد: انگور! لذا هرسه یک چیز را می خواستند، ولی توهم باعث شده بود فکر کنند: ان دیگری چیز دیگری می خواهد. فاطمه به معنی همین است(جداکننده): شیعیان خود را از بین کفار! و دشمنان ظاهری جدامی کند. و از جهنم بیرون می کشد.