جشن سده که در دهم بهمن برگزار میشود در حال ثبت جهانی است ولی در این واقعیتها همه معکوس جلوه داده شده است اولا جشن سده قبل از زرتشت هم بوده ثانیا ایرانیان زرتشتی نبودند بلکه افتاب پرست بودند فقط در اواخر ساسانیان اینهم برای مقابله با اسلام زرتشت به دربار دعوت شد و الا مردم همچنان ستاره پرست بودند که بقایای ان در اهواز به قوم مینایی معروف هستند انها حتی برای مقابله با نماد اسلامی دستور دادند که موهای خود را تاریخ گوش ادامه دهند و لذا موی گوش معروف شدند که عربی ان محوطه است. و زرتشتی امروز ما همان مقاومت در برابر اسلام را با خود دارد.از بررسی های دقیق چنین برمی اید که وقتی تعداد فرزندان آدم ع به صد نفر رسید آن روز را جشن گرفتند. و باقی ماند. امام تحریف گران تاریخ آن را نمیرانی! کیومرث و یا پیشدادیان گفته اند. ولی بهر حال یک چیز مسلم است و آن اینکه جشن سده قبل از زرتشت هم بوده است. لذا اینکه عده ای ان را زرتشتی می دانند یا از روی نا آگاهی است و یا همان اندیشه براندازانه هست که می خواهند جبهه ای علیه اسلام هم در انجا بگشایند. زرتشت خودش هم معلوم نیست کجایی بوده و در چه سالی به دنیا آمده است. زادگاه او زا ازربیجان، سیستان، تاجیکستان و افغانستان هم گفته اند. زمان بوجود آمدن او هم حد اکثر به 5هزار سال پیش می رسد. لذا چگونه است که این جشن سده را زرتشتی بدانیم. برخی مورخان معتقدند حتی پیش از عید نوروز بوجود آمد. و عید نوروز هم زرتشتی نیست. و قبل از زرتشت هم مرسوم بوده است. .حقیقت مسئله این است که همه این جشنها را خداوند دستور داده است. ولی برخی ها خواسته اند به تصادف! یا شانس ارجاع دهند. می گویند تضادفا پیشدادیان آتش را کشف کردند. و تصادفا آن را ادامه دادند و آتش پرستاری یا همان آتش پرستی بوجود آمد. در حالیکه اصلا این طور نیست. خداوند در قران می فرماید الله نور السماوات و الارض. خداوند نور و روشنایی بخش همه آسمانها و زمین است. نور را هم اینطور تعریف می کنند: وسیله ای که با ان اشیا دیده میشوند. یعنی خود نور تعریفی ندارد بلکه اثر ان را تعریف می کنند. پس نور ذات خداوند است و همه اشیا هم به وسیله آن وجود پیدا می کنند.اگر در مورد اشیا هم دقت کنیم، وابسته به نور هستند. یعنی یک لحظه نور قطع شود هیچ چیزی وجود ندارد. مانند کلید برق که اف شود. مخلوقات خداوند همه ماشین وار و مطیع بودند. و جهان را سکوت فراگرفته بود. لذا بقول حافظ اتش در این ملکوت شعله کشید و آن آدم بود. سکوت کائنات را شکست و حتی خواست که جای خدا هم باشد. از این رو سعی کرد نور خدا را خاموش کند. ولی خداوند فتیله اش را کمی پایین کشید و تبدیل به آتش شد. هر آتش یا هر نوری دوقسمت دارد: یکی کانون آن که سوزاننده هست و دیگری شعله آن که روشنایی می دهد. نار و نور در کلام خدا از یک ریشه هستند. پس آتش جهنم در واقع می شوزد تا نور برای بهشتی ها تامین کند(وقودها الناس) تا آنها هستی پیدا کنند و دیده شوند. مبارزه نور و تاریکی درواقع وحدت وجود دارد یعنی تاریکی جایی هست که نور ندارد. و شیطان درواقع کسی است که می خواهد نور خدا را خاموش کند و تاریکی حاکم شود. که در قران(لیطفوا نورالله) اشاره شده است. حالا کافران، این را تعبیر به جنگ نور وتاریکی نمودند، یعنی هر دو را جدا و هموزن و مقابل هم تصور کردند. در حالیکه قران تاکید دارد که شیطان آفریده خداست. و شصت هزار سال هم خدا را عبادت کرده است. و خدا او را نیست نکرد. بلکه از خود دور کرد. یعنی طغیان شیطان خارج از علم خدا نبود. اگر بخواهیم تضاد هم معنی کنیم، شیطان با خدا دشمن نیست، با انسان مقابل است. یعنی بر آدم سجده نکرد. اما زرتشتیان با طرح تضاد نور و تاریکی هر دو را خداوند می دانند. لذا افسانه ها بر واقعیت ها، و دروغ ها بر راست ها چیره می شوند. راست قضیه این است که خداوند دستور داد تولد زمین را جشن بگیرند(نوروز) و خداوند دستور دادآدم ع صد فرزندی خود( سده) را جشن بگیرند.