آمریکا بیش از 30تریلیارد دلار به ایران بدهکار است. زیرا هر موقع کسربودجه داشته، اموال ایران را بلوکه و هزینه نموده است. فقط پول نفت ایران طی 40سال قبل از انقلاب می شود:حدود 5نریلون دلار، که بسیاری از ان را به بهانه: فروش سهام کارخانجات و یا: سرمایه گذاری نگهداشته و و دراین 40سال انقلاب اسلامی، انها را بلوکه و مصادره کرده است. از انجاییکه قضات در دادگاههای مصادره، یک طرفه قضاوت کرده و از ایران،هیچ دفاعی را قبول نکردند، لذا یک رویه ثابت ایجاد کرده اند که: ایران هم می تواند به این رویه حقوقی عمل کند. و برای کلیه اموال بلوکه شده ایران، اجراییه صادر نماید و سپاه پاسداران را هم مجری این احکام بنماید. سپاه پاسداران هم لازم نیست: راه دوری برود. زیرا این داراییها همه :به اسرائیل منتقل شده و می شود. لذا کلیه سلاح ها و کمک های نقدی آمریکا به اسرائیل، باید از چنگ اسرائیل در آورده شود. همه سلاح ها و تجهیزات و هواپیماها، از نظر ملکیت متعلق به ایران است. اما چرا پس گرفته نمیشود؟ یک دلیل بیشتر ندارد: همه قضات ما آمریکایی هستند، و هرگز اجازه نمی دهند علیه آمریکا، دادخواستی تنظیم شود. قوه قضائیه ناستیز هم، مانند قومی ترسیده اصلا دست: به ترکیب آن نمی زند. حتی در دولت! وقتی سخنگوی دولت تحصیلکرده آمریکا است، آیا میتواند با غولهای حقوقی آمریکا مقابله کند؟اساتید و دانشمندان حقوق پدر معنوی آنها هستند. و یک فرزند مودب، هرگز به پدرش حتی اهانت هم نمی کند! ولو بر پدر واقعی اش، خنجر هم بزند. زیرا در حقوق بین الملل، خنجر زدن به منافع کشور خود! تعریف نشده، در حالیکه همه جا منافع آمریکا، از هر نوع تعرض مصون مانده است. حتی اجازه ندارند به منافع: نوچه های امریکا مثل اسرائیل هم، توهین کنند. مگر می شود آمریکایی دزد باشد؟ یا اسرئیلی قاتل باشد؟ لذا به هیچ عنوان نمی توان: از قوه قضاییه خواست که :مدافعان حقوق اسرائیل و آمریکا را بر کنار کند. زیرا آنها انقدر قوی هستند که: تا کنون هیچ قانون جمهوری اسلامی را قبول نکرده اند. و بر پایه حقوق فرانسه و آمریکا عمل می کنند. اگر قانون ایران اجازه داد، آن را ذکر می کنند. در کمیسیون علوم انسانی: کنگره بین المللی آیت الله مصباح، مطرح کردم : اساتید دانشگاه نمی گذارند: حتی یک تئوری در علوم انسانی مطرح شود. زیرا ان را وسیله اداره جهان می دانند. و چون اداره جهان در دست آمریکا است، پس نباید به علوم انسانی غربی، حتی چپ نگاه کرد. به همین دلیل اغلب تئوریهای اسلامی، فقط یک پسوند اسلامی دارند. بقیه همان تئوری های غربی :در همه ابعاد علوم انسانی است. به نظر انها تئوری وقتی مطرح می شود که: در جامعه پیاده شود. در حالیکه تئوری کینز و نئو کنزی در اقتصاد، اول تئوری داشت بعد در جامعه پیاده شد. و الان اقتصاد ایران مانند حقوق و غیره، دست نخورده، باقی مانده است. لذا دو راه وجود دارد تا علوم انسانی، دارای تئوری شود: اول اینکه طبق نظر رئیس کمسیون علوم انسانی! در جامعه پیاده شود. یعنی ایران نظم نوین جهانی را به دست بگیرد، همه جا را تصرف کند، و مانندآمریکا، در همه کشورها پایگاه نظامی داشته باشد، تا حقوق و سیاست دارای تئوری شود. پس لزوما باید به دنبال اثبات :امپراتوری عظمی ایرانی باشیم. مثلا ما اقتصاد مترفین(کینزی) را که: براساس مصرف بیشتر است، تبدیل کنیم به اقتصاد کاهش هزینه و قناعت: و تئوری شکر گزاری، تا بگوئیم: با شکر گزاری، به داشته های خود اعتماد می کنیم. بعد با قناعت، هزینه ها را کم می کنیم. لذا بجای افزایش درامد و مصرف زیاد و تجمل گرایی، به قناعت و کم کردن هزینه می پردازیم. الان برمبنای اقتصاد کینزی، همه به دنبال مصرف زیاد هستند: برق مصرفی ایرانیان 6برابر متوسط دنیا است، آب و گاز و بنزین و.. همه تا شش برابر: متوسط دنیا شده، ولی باز مردم خواهان بیشتر آن هستند. از دهها جا یارانه نقدی و غیر نقدی می گیرد. ولی فکر می کند: که نان شب هم ندارد بخورد. مثلا ما 40میلیون مشترک برق داریم.معنی ان این است که دو برابر جمعیت، انشعاب برق رسمی داده شده. یعنی هر نفر(خانوار) حد اقل دو مسکن دارد. تازه اینکه ثبت شده و فیش برایش نوشته می شود. دو برابر این مقدار، برق بدون مجوز یا برق دزدی است. که اغلب در حاشیه شهرها از سر تیر برق کشیده می شود. شاید دو برابر آن هم کارخانجات و منازل پر مصرفی است که: سیم از پشت کنتور رد کرده اند. یعنی همان شش برابری! در مسکن. همینکه کسی ادعای آب و برق مجانی می کند! یعنی خانه و مغازه، ویلا و باغ روستایی و زمین کشاورزی دارد. و مصرف برق ان هم بالا است. یعنی تئوری کینزی کاری کرده که: مردم با گفتن اب و برق مجانی، آن را نشانه فقر بدانند. در حالیکه این افراد حداقل دارای صد میلیارد دارایی هستند. لذا علت دست نخوردن علوم انسانی، و نداشتن تئوری، تبلیغات منفی: برای سقوط رژیم است. حتی اساتید بسیجی! رئیس جمهور در جلسه گفتند: من به مناسبت شغلی که داشتم، عکس شهید بهشتی را روی میز گذاشته بودم. خوبان می آمدند و می گفتند: از تو انتظار نداریم از شهید بهشتی دفاع کنی! بنده خودم هم وقتی شهید مطهری ترور شد، بچه های انجمن اسلامی را جمع کردم و گفتم: یک پلاکارد بزنید بر درب دانشگاه تهران! همه گفتند: اول ثابت کن شهید است! آیا اینها تئوری اسلامی خواهند نوشت؟